شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
من حاضرم برای حسین ترك سركنم آمــادهام بـه راه ولایـش خـطــر كـنـم
مظلـومتر ازعـموی غـریـبم نـدیـدهام ازغـربتـش تـمـامـی عـالـم خـبـركنم
این كار عشق و دل بُوَد ایعقل برو كنار مسـتانه سوی حضرت دلبرسفـر كنم
تنهـا فـتـاده و همه با كـیـنـه میزنـنـد دیگـرنبـاید عـمّـه زرفـتن حـذركـنم
با گریه میدوم زحـرم سوی قـتـلگاه از بین تیر و نیزه و شمـشیرگذركنم
تابی ندارد این دل محـزون وكوچكم آخر چـگـونه زخـم تنـش را نظر كنم لبهای تشنهاش كه ترك خورده از عطش با قـطـرههای شـبـنم این دیـده تـركنم
تیـغـی اگرعـدو بِكِـشد بهركـشـتـنش مردانه هردو دست خودم را سپركنم منوارث غـریـبـیبـازوشـكـسـتـهام بـایـد زكـوچـه گـویم و یـاد پـدركـنم
در قـتـلـگـاه كرب وبلا جای مـجـتبی من حاضرم برای حسین ترك سركنم